ویانا و لیانا در یک لباس
یک سال و بیست و روزگی اولین راه رفتن لیانا جونم
لیانا شب عید قربان روز ۲۹ تیر ماه شب ساعت ۱۰ چند بار پشت سر هم حرکت راه رفتن بدون کمک گرفتن از وسایل خانه را انجام داد البته روزهای قبل این کار تکرار میکرد ولی با فاصله کم و دوست داره موقع راه رفتن مامان یا آبجی ویانا از روبروی بشینیم دستهامون بلند کنیم با خنده بگیم لیانا بیا و براش دست بزنیم که چقدر لحظه شیرینی خدراشکر دو تا پای کوچولو داره خانه ما راه میره ...
لعنت به کرونا
از ۱۰ تیر خانواده ما کرونا گرفتن اول بابا سعید که یک هفته خانه تحت نظر بود که بعد از درگیر شدن ریه بیمارستان بستری و لیانا بشدت بی قرار پدرش و کرونا لعنتی به بچه ها رحم نکرد آبجی ویانا سه روز از رختخواب بلند شد و فقط استفراغ شدید و تب بالا داشت . لیانا عشق مامان کرونا خفیف گرفته که دو هفته اسهال قطع نشده و فوق العاده عصبی و بهانه گیر شده. مامان وحیده کرونا گوارشی که باید در کنار بیماری خانواده پرستار. مادر و نقش پدر انجام بدهم و روزهای سخت همچنان ادامه دارد . مامان پروین کرونا به خاطر دیدن نوه و داماد که نگران بود خودش درگیر شد. دایی حامد به خاطر بچه ها دوری پدر اذیت میشدن آمد دیدن بچه ها ولی خودش کرونا گرفت. لعنت به کرو...
۸ تیر تولد یک سالگی لیانا
اولین تولد لیانا
اولین تولد لیانا رفتیم تیراژه سرزمین عجایب که از قطار سواری خیلی لذت برد جلوی در پاساژ یک آقایی بود که بسیار صدای زیبایی داشت برنامه اجرا میکرد بابا سعید مبلغی پول داد تا آهنگ سفارشی برای لیانا و ویانا خواندند بعد از شهربازی زنگ زدیم خاله و مهسا رفتیم شام بیرون و توی رستوران کیک تولد یک سالگی لیانا گرفتیم و شب خوبی بود به لیانا خوش گذشت. انشااله که دختر ناز مامان خوشبخت و عاقبت بخیر بشود.